پارت هفده :

از ماشین هلن که پیاده می‌شویم مسیر بعدی تا جنت آباد را سوار اتوبوس می‌شویم. اتوبوس آنقدر شلوغ است که نفس به نفس بقیه مسافرها ایستاده‌ایم. دستم را به زور به میله‌ی بالای سرم گرفته‌ام و نگاه‌های اخمالود و بازجویانه‌ی پیرزنی که روی صندلی روبرویم نشسته، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.